آقا محمد صدراآقا محمد صدرا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

محمد صدرا جان

اللهم عدتی ان حزنت... 😍

خوابهای خوب ببینی برگ گلم !

الان که دارم این پست رو مینویسم جیگرم مست خوابه! خدا رو شکر!   یادم نمیره که تا شب 50 روزگی ات چقدر شبها از دل درد یا همون کولیک شبانه به خودت می پیچیدی و جیغ میکشیدی! دلم خیلی برات میسوخت هنوز که هنوزه خدارو شکر میکنم که جیگرم دیگه دل درد اونجوری نمیکشه! چند شبش رو برات تعریف میکنم! شب اول توی بیمارستان همه اتاقهای بغل از دست جیغ های تو کلافه شده بودن! چند نفر اومدن که مثلا کمک حال من و خاله اعظم باشن خسته میشدن و می رفتن! پرستاربخش اومد گفت این بچه شاید گرسنه است!بهت با سرنگ سرم داد خوردی! خوابیدی ،ولی دوباره شروع کردی ! خاله اعظم و من از دستت کلافه شده بودیم. نمیتونستم بشینم لم میدادم ...
16 مهر 1390

خبرهای خوب

امروز یه کم حالم بهتره! اومدم از تو بنویسم! دیگه داری بچه خوبی میشی توی حموم گریه نمیکنی! ایندفعه بردمت حموم کلی هم توی وان آب بازی کردی!عسل منی بابا یی که میزارت کنار مبل دست میگیری به مبل و به سمت راست خودت حرکت میکنی ولی به چپ نمیتونی بری! غافل که میشم ازت باید از توی آشپزخونه پیدات کنم: #داری در راه آب رو با ولع میخوری! #دمپایی تا ته در حلق عالیجناب فرو رفته است! #سرت رو گذاشتی روی زمین و داری زیر کابینت ها رو نگاه میکنی ! تازگیها یاد گرفتی بشینی جلوی در کمدت و ک شوهاش رو عقب جلو کنی برای اینکه دستت لای در کشوت گیر نکنه یه چیزی باید برات بذارم که کشو بهش گیر بکنه والا.......! ...
15 مهر 1390

بیحوصلگی

چند وقته که نتمون بی خودی قطع بود!   یک هفته ای هم هست که حال روحی مساعدی ندارم!     الان هم اومدم و یه اشتباهی کردم قالبت رو ویرایش کردم !   همه زحمتهام هدر رفت!   باید از اول شروع کنم!   اما حوصله ندارم !   شاید این پست رو بعدا پاک کردم !   ساعت 2و نیم صبحه و بابایی................   شب کاره !خونه نیست!   شما هم که فدات شم گل پسری و مثل یه تیکه ماه خوابیدی!   عزیز دلم اینقدر خوردنی نباش !   میترسم خودم چشمت کنم!   امشب به همه چی میخندیدی و قهقهه خنده ات خونه رو پر میکرد!   این لحظه های شاد...
15 مهر 1390

روزت مبارک

سلام طلای من ! 2-3 روز بود که سرم خیلی شلوغ بود آخه هم مهمون بودیم هم مهمون داشتیم! الان با فراغ بال اومدم اینجا تا برات روزت رو تبریک بگم! روزت مبارک کودک نازنینم! ان شا الله همیشه شاداب باشی و کودک درونت را زنده نگه داری ! یه مژده هم بهت بدم که توی مسابقه توصیف کودک برنده شدم! جمله ای که درباره تو ارسال کرده بودم : زیبا پسرم ! دستان کوچکت را می ستایم که هر لحظه بر قلبم نوای خوش مهر مادری را مینوازند ! روزت مبارک! جایزه ات هم : دو هزار بار نمایش عکس کودک در منوی کاربری برای ده نفر ...
14 مهر 1390

عاشقانه برای پسرم

  خدایا چقدر زود ! چقدر زود میگذره این عمر! چقدر دلم میخواد همه لحظه هابایستاند! چقدر این گل پسر زود داره بزرگ میشه ! انگار همین دیروز بود که از بزرگ شدن شکمم لذت میبردم! انگار همین دیروز بود که با دیدن سونوگرافی شب تا صبح به عکس سیاه و سفید توش چشم دوختم و هزار بار قربون صدقه اون ستون فقرات رفتم که یک سر بهش وصل بود! انگار همین دیروز بود که به همه پیامک دادم ما 3 نفر شدیم! انگار....... تازه گذشته اون روزهایی که با شنیدن صدای گریه های شبونه تو بیدار میشدم و های های با هم گریه میکردیم ! کاری از دستم بر نمی اومد! دلم میسوخت و اشک میریختم ! حاضر بودم تا صبح د رآغوشم بمانی و من زمزمه کنم برایت تا آرا م بگیری! لالا...
12 مهر 1390

خاطره

سلام طلا ! امروز با همدیگه رفتیم روستای مامانی و عروسی دیدیم ! مامانی بعد از یه مدت طولانی فامیلها رو دید و دیداری تازه کرد و با رقص محلی به وجد اومد و کلی خندید ! دلم برای فامیلهای شهرستانیم خیلی تنگ میشه ! امشب همه موندن اونجا و منو تو برای اینکه بابایی نمیتونه مرخصی بگیره و بیاد و ماهم تنها رفته بودیم اومدیم خونه ! الان غیر از ما هیچ کس از خاله ها و دایی ها توی شهر نیست! دلم خیلی گرفته کاش ما هم میتونستیم میموندیم ! خیلی وقته که درست حسابی روند رشدت رو ثبت نکردم...... جدیدا میگی :با مو بو ما کی گه گی و .........! جلوی آینه خیلی با خودت حرف میزنی! وقتی داری سینه خیز میری برمیگردی و میخوای بشینی ولی نمیتونی! لپ ...
7 مهر 1390

گل پسر و شیطونیهاش

محمد صدرا وقتی سعی میکند روی زانوهایش بایستد! محمد صدرا وقتی خسته میشود از این همه تلاش! محمد صدرا و باری با سایه ها و آفتاب! محمد صدرا و بازی با آیینه ! محمد صدرا و خسته شدن از بازی! محمد صدرای بدون شرح ! مامانی فدای این همه خندیدنات ! ...
5 مهر 1390

عزیزکم !

سلا م طلای من! عزیز دلم مامانی فدات که هر روز شیرینتر میشی! محمد صدرای من ! دیگه داری هر روز از روز قبل بلاتر میشی! الا ن که من دارم این پست رو مینویسم خوابی! می خوام ببرمت حموم ولی بیدار نمیشی! بابایی هم سر کاره ! دو سه روز پیش رفته بودیم انجدان خونه جدید عمو مصطفی رو ببینیم ! اونجا همش خواب بودی یا بازی می کردی! الحمدلله بچه خوش مسافرتی هستی! برای همین حالا که میخوایم بریم مشهد اصلا نگران نیستم ! تو یه بار مشهد رفتی ولی همش١ماهت بود اونم توی دل من بودی !منم نمیدونستم ! اگه بریم اونجا سعی میکنم ازت یه عکس خوشگل بگیرم و برای دوستای نی نی وب...
4 مهر 1390

دوستت داریم خیلی زیاد !

عاشقم عاشق روی تو نه چیز دگری! الهی دورت بگردم که اینقده ناناسی! شیطون بلای منی ! دو ستت داریم اندازه هر چی که غیر قابل شمارش باشه ! فدای اون پاهای کوچولوت که توی تلاشه برای روی زانو ایستادن! دورت بگردم که برای به دست اوردن همه چی تند تند سینه خیز میری! عاشق پرده ای !وقتی دست به پرده میزنی اونقدر هیجانزده میشی که سرت رو فشا ر میدی توی پرده و جیغ میکشی! تابت رو خیلی دوست داری البته وقتی توش نیستی! دستگیره های کمدت همش توی دستای کوچولوتن ! چراغ چشمک زن کامپیوتر رو دوست داری و بدو بدو خودت رو بهش میرسونی! جعبه دستمال کاغذی و بطری شیر وقتی توش دونه های ذرته تا نیم ساعت می...
1 مهر 1390
1