خوابهای خوب ببینی برگ گلم !
الان که دارم این پست رو مینویسم جیگرم مست خوابه! خدا رو شکر! یادم نمیره که تا شب 50 روزگی ات چقدر شبها از دل درد یا همون کولیک شبانه به خودت می پیچیدی و جیغ میکشیدی! دلم خیلی برات میسوخت هنوز که هنوزه خدارو شکر میکنم که جیگرم دیگه دل درد اونجوری نمیکشه! چند شبش رو برات تعریف میکنم! شب اول توی بیمارستان همه اتاقهای بغل از دست جیغ های تو کلافه شده بودن! چند نفر اومدن که مثلا کمک حال من و خاله اعظم باشن خسته میشدن و می رفتن! پرستاربخش اومد گفت این بچه شاید گرسنه است!بهت با سرنگ سرم داد خوردی! خوابیدی ،ولی دوباره شروع کردی ! خاله اعظم و من از دستت کلافه شده بودیم. نمیتونستم بشینم لم میدادم ...
نویسنده :
مامان
11:17